نیست که نیست؟

ساخت وبلاگ

یکبار دیگر این بار با صدایی بلندتر از بار قبل پرسید: "اهلی شدن خوبه؟ واقعاً اهلی شدن خوبه؟" 
حتی برنگشته بود که نگاهش کند، با آنکه دور شده بود حتی صدایش را بلند نکرده بود که مطمئن شود که می شنود موهایش را توی هوا تاب داده بود و با همان صدای همیشگی، با همان لحن همیشگی و با همان عادت همیشگی که هیچگاه جواب نمی داد و فقط سوال می پرسید، گفته بود "خودت چی فکر می کنی؟" 

+ به تاریخِ  سه شنبه ۲ آذر ۱۳۹۵    سهیلا کاویانی 
نیست که نیست؟...
ما را در سایت نیست که نیست؟ دنبال می کنید

برچسب : مسافر,کوچولو, نویسنده : soheylakaviany بازدید : 129 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 18:12

هر سال همين است، دم عيد كه مى شود كلى تصميم مى گيريم. تصميم مى گيريم مهربان تر باشيم، آدم تر باشيم، صادق تر باشيم، بيشتر كتاب بخوانيم، كمتر غر بزنيم، غيبت نكنيم، هواى پدر و مادر و دوستانمان را داشته باشيم و..همه چيز خوب است، همه چيز تا ٣١ فروردين خوب است و هنوز تبريك مى شنوى و لبخندهاى از سر لطف. كم كم لبخندها كم رنگ مى شود و قول ها فراموش مى شود و روز از نو و روزگار از نو.همه ى ايناها را گفتم كه بگويم بياييد يك امسال به خودمان يك قول بدهيم، قول بدهيم مثلاً هر ماه به خودمان يك تا قول بدهيم و حواسمان واقعاً به همان يك قول باشد. جانانه به قول هاى ماهانه يمان عمل كنيم. كارى كنيم همان يك قول واقع نیست که نیست؟...
ما را در سایت نیست که نیست؟ دنبال می کنید

برچسب : جانانه, نویسنده : soheylakaviany بازدید : 133 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 18:12

مشكل تاييدطلبى وحشتناك ما نسبت به تمام جريانات هست. اينكه چيزي نگيم و كارى نكنيم كه كسى بهش بر بخوره. مسئله نداشتن جسارت كافى براى زدن حرف هامون هست و اينكه هنوز ياد نگرفتيم نقدى رو "گوش بديم" و صرفاً مى شنويم و در عين حال داريم توى ذهن مون جوابيه بلند و بالامون رو آماده مى كنيم. مشكل خود ماييم كه هميشه منتظر ناجى هستيم كه حرف دلمون رو بزنه و بعد حتى حاضر نيستيم حمايت كنيم. دنبال پيشرفت و حق و حقوق هستيم ولى كارى براش حاضر نيستيم بكنيم. هميشه زمان لايتنهي انگار وجود داره برامون و حاضر نيستيم در لحظه بهاى خواسته هامون رو بديم. فكر مى كنم پيشرفت ها بيش از اينكه با به به هاى دائمى و تاييد طلبى ب نیست که نیست؟...
ما را در سایت نیست که نیست؟ دنبال می کنید

برچسب : هفتم, نویسنده : soheylakaviany بازدید : 132 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 18:12

آخر سال كه شد، دستمال نگير دستت خانه را تميز كن. يا گل بخر و راه بيفت برو بهشت زهرا، شروع نكن جمع كردن يك مشت شعر و پيام با مضمون "عيد شما مبارك."آخر سال كه شد، دست خودت را بگير ببر بيرون، تنهاى تنها! اول دلت را صاف كن با خودت، خودت را ببخش اگر امسال آنقدر كه بايد خوب نبودى. بگذار ياد بگيرى چطور بهتر شوى. براى خودت گل نخر اما به خودت قول بده، هزار و يكى هم نه، دو سه تا. اما جانانه و صادقانه.آخر سال كه شد، وقتى توى يك كافه يا رستوران با خودت خلوت كردى، قلم و كاغذ بگير دستت بنويس. قول ها و هدف هايت را و هر وقت نااميد شدى نگاهش كن. داشته هاى فعليت خواسته هاى روزهاى قبلت است جانكم. نگذار فراموش ك نیست که نیست؟...
ما را در سایت نیست که نیست؟ دنبال می کنید

برچسب : نامه,دخترم,ستاره, نویسنده : soheylakaviany بازدید : 131 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 18:12

اگر ياد مى گرفتيم هر كس مسئول اعمال و رفتار و احساس خودشه، دنيا جاى بهترى نمى شد؟ والله كه مى شد...

+ به تاریخِ  پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۶    سهیلا کاویانی 
نیست که نیست؟...
ما را در سایت نیست که نیست؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soheylakaviany بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 18:12

زمانی که این وبلاگ های متروک را می دیدم از خودم می پرسیدم: مگر می شود آدم دلش دیگر نخواهد بنویسد؟ یا مگر می شود آدم یک جایی از زندگی اش به این نتیجه برسد که نوشتن کار بیهوده ای است یا مثلاً حتی نوشتن توی کارهایش گم بشود. به خود می گفتم نههه! من هیچ وقت این بلا را سر خودم نمی آورم. روزهایی که می گذشت و من منتظر می شدم تا یک روز بگذرد و بعد چند پست جدید بگذارم. و حالا، حالا که بهش فکر می کنم می گویم یعنی من آن روزها آنقدر حرف داشتم؟ آن قدر حرف قابل خواندن داشتم که 24 ساعت آنقدر طولانی می شد و غصه ام می گرفت از نگذشتن ساعت ها؟ بعدترش چه شد؟ بعدترش فکر کردم کمتر بنویسم و بیشتر بخوانم. بعدترش فکر نیست که نیست؟...
ما را در سایت نیست که نیست؟ دنبال می کنید

برچسب : جوانی, نویسنده : soheylakaviany بازدید : 112 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 18:12

به خودم مى گويم اين روزها مى گذرد. روزهايى كه ساعت ٦ صبح زنگ مى زند، روزهايى كه صبحانه ام يك ليوان چايى و خرماست. به خودم مى گويم دوام بياور دختر، روزهايى كه توى تاكسى كيفت را بين خودت و مسافر كنارى مى گذارى و از قضا آقا پايش را در بيشترين حالت ممكن باز كرده است مى گذرد. روزهايى كه زنان هر صبح وقتى شال هايشان افتاده و همديگر را فحش مى دهند و از آرنج هايى كه در پهلوها مى رود، از كمرهايشان كه درد مى كند گلايه مى كنند مى گذرد. اين روزها مى گذرد دختر، روزهايى كه  بوى  عرق  ديوانه ات مى كند. فكر مى كنم پايانى براى دسته ى كيف هاى پاره شده در مترو، پاهاى مانده بين قطار و سكو هست و با اين اميد صداى آ نیست که نیست؟...
ما را در سایت نیست که نیست؟ دنبال می کنید

برچسب : هفتم, نویسنده : soheylakaviany بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 18:12

بدیش این بود که وقتی نبود، من حتی با نبودنش هم بودم. یعنی اینکه وقتی به این نتیجه رسیدم که دیگر واقعاً نیست، از خودم می پرسم: نیست؟ خب حالا چه کار کنیم؟ و همین شد که یک عالم کار لیست کردم و شروع کردم به انجام دادنشان. که خب نیست! حالا غصه اش را بخورم؟ قرار نیست که تا ابد نباشد. یعنی می خواهم بگویم نبودنش هم با من بود. وقتی کاری می کردم که قبل از نبودنش انجام نداده بودم به خودم می گفتم: خب دیدی نبودنش هم بد نیست؟ یعنی می خواهم بگویم نبودنش هم به اندازه ی بودنش خوب بود. حالا نیست که نیست! + به تاریخِ  دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۶    سهیلا کاویانی  نیست که نیست؟...
ما را در سایت نیست که نیست؟ دنبال می کنید

برچسب : نیست,نیست؟, نویسنده : soheylakaviany بازدید : 108 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 18:12